سطح دیگری از درک دو جانبهی همکاری چین و ایران تحلیلی تاریخی از سابقهی قدرت دولتی چین و ایران طی چندین هزاره است.
مروری بر همکاری چین و ایران
تاریخ پُرباری از مشورتهای استراتژیک و همکاریهای استراتژیک خاص میان امپراطوریهای چین و ایران و عدم وقوع برخورد و نزاع میان این دو امپراطوری وجود دارد.
این نیز اساسی را برای همکاری کنونی میان دو کشور به وجود آورده است.
همواره روابط دوستانهای میان دولتهای چین و ایران بدون بروز هیچگونه مجادلهای وجود داشته است.
از لحاظ تاریخی، همکاری چین و ایران دوستانه بوده است و هرگز درگیری و برخورد نظامی را تجربه نکردهاند.
حقایق جغرافیایی علل اصلی روابط صلحآمیز و همکاری چین و ایران دو امپراطوری بزرگ جهان را تشکیل میدهند.
این دو امپراطوری حداقل در دوران پیش از تجدد، زمانی که چهار نعل تاختن با اسب سریعترین وسیله برای حمل و نقل زمینی بود از یکدیگر دور بودند.
افزون بر این، دوری سرزمینی قلمروهای چین و ایران مشکل بزرگی بوده است زمانی که پیشرفتهترین وسیلهی حمل و نقل شتری بوده است که صدها کیلومتر راه میرفته و قادر بوده است که چندین روز حرکت کند.
فلات غیر قابل گذر تبت عبور و مرور را، از سوی جنوب مسدود و ارتباط را، به شمال محدود کرده بود جایی که کانلان، تیان شان، پامیر، قره قروم و کوهستانهای هندوکش حمل و نقل را، در دوران پیش از تجدد مشکل کرده بودند.
بسیاری از زمینهای آسیا که چین و ایران را، از هم جدا میکردند خشک یا نیمهخشک بودند، تنها درههای حاصلخیز نسبتاً کوچکی برای کشاورزی مناسب بودند.
این موضوع لشکرکشیهای بزرگ را مشکل میکند و به تدارکات طولانی مدت، حساس و پرهزینه نیار دارد.
به سبب همین عوامل، تنها برای مدت کوتاهی در قرون هفتم و هشتم این دو امپراطوری (چین و ایران) در تماس مستقیم قرار گرفتند.
قلمروهای غربی سلسلههای جین و تانگ، چین مدت زیادی نپایید، سلسله جین، اگرچه موفق شد که پس از صدها سال تجزیه چین را یکپارچه کند، 50 سال بیشتر نپایید.
زمانی که سلسله جین در حال فروپاشی بود و چین دوباره برای مدت 300 سال تجزیه شد قدرت چین در غرب، کاهش یافت، سپس در سالهای 640 و 650 قدرت چینی سلسلهی تانگ دوباره به سوی غرب گسترش یافته و به دورترین مرز خود در غرب دست یافت.
منافع استراتژیک هر امپراطوری نیز آنها را، به جهاتی مختلف یکدیگر سوق داد، امپراطوریهای چینی مخصوصاً در ابتدا در صدد فتح سرزمینهایی بر میآمدند که در طول دورههای اولیه تجزیه از دست رفته بودند.
این بدان معنا بود که جهت اصلی گسترش چین به سمت جنوب بود، تلاشهای چین برای فتح و چینی کردن مردمان غیر کشاورز و دامدار در شمال و غرب حداقل پیش از دوران تکنولوژی حمل و نقل امروزی چندان پایدار نبود.
بیشترین وسوسهی امپراطوری پارس برای گسترش به سوی غرب و جنوب بود. سرزمینهای حاصلخیز مسپتامیا و مراکز بازرگانی خلیجفارس و برخی مواقع هند، اهداف بنیانگذاران امپراطوری ایران بودند.
آرزوی کنترل مسیرهای تجاری پر سود میان آنها، دو نظام امپراطوری را، به درون آسیا و سپس از لحاظ تاریخی از سوی مردمان دامدار اسبسوار شمالی خود تهدید میشدند و مبارزه با تهدیدات این مردم برخی اوقات فرماندهان نظامی چینی و یا ایرانی را، به آرزوی موفقیت کردن برای درگیری وا میداشت.
چندین قرن بعد زمانی که در سال 634 حملهی بیامان اعراب به امپراطوری ساسانی آغاز شد، آخرین پادشاه ساسانی، یزدگِرد سوم، از امپراطوری تانگ چین کمک خواست.
حمایت چین از ساسانیان در این مقطع زمانی میتواند به عنوان حمایت از مبارزهی مردم ایران برای استقلال ملی و علیه تجاوز خارجی تلقی شود؛ این نیز از عناصر روانی روابط کنونی چین و ایران است.
این حقیقت که چین و ایران هر دو جوامعی ثروتمند، یکجانشین، کشاورز و شهری بودند از لحاظ تاریخی آنها را، با جوامع دامدار اولیه و فقیرتر اما جنگطلبی که در شمال آنها قرار گرفته بودند، مواجه کرد و به روابط آنها با یکدیگر به همین منوال سمت و سوی دیگری بخشید.
بیشتر بخوانید: جملات پر کاربرد چینی برای ارتباط برقرار کردن
این در هر دو ملت روح برتری فرهنگی را، به وجود آورد که موجب شد سقوطشان در دوران مدرن به دست غربیها را دردناکتر سازد.
این شباهت طولانی مدت و قدرتمند، برتری مردم چین و ایران را متمدنتر کرد و از لحاظ تاریخی بربرها را، از آنها دور نگه داشت و موجب تسهیل استفادهی کنونی آنها از دیگری به عنوان آیندهای برای اثبات ارزشهای خاص جامعهی خود شد.
نفت و قدرت در قرون بیستم و بیست و یکم
قدرت در دوران مدرن نقش متفاوتی را نسبت به دوران باستان و قرون وسطی ایفا میکند.
فناوریهای حمل و نقل امروزی عمیقاً تاثیر جغرافیا را، بر مناسبات میان کشورها تغییر دادهاند.
پس از انقلابهای علمی و صنعتی، کشورهای پیشرفتهی کوچکتر اما با فناوری بیشتر و صنعتیتر به آسانی توانستند از کشورهای بزرگتر و پرجمعیتتر، قدرتمندتر باشند.
مذاکرات در مورد نفت، استفاده از نفت در رابطه با تکنولوژی مدرن و نقش ایران و خلیجفارس در تولید نفت اهمیت مییابد.
درک چین از نفوذ نسبی ایران نوین، همگام با اهمیت سیاسی سرزمین آسیای مرکزی که ایران و چین را، از هم جدا میکند، بر اساس درکی از نقش نفت در دنیای مدرن قرار میگیرد.
تحلیلگران چین از مدتها قبل نقش نفت در تعیین قدرت یک کشور در دوران مدرن را دریافتهاند.
تا پیش از قرن بیستم، نفت خام اساساً برای روشنایی خانه و روغنکاری استفاده میشد، در طول قرن بیستم نفت به طور فزایندهای به عنوان سوختی که به ماشینهای عصر صنعت، حرکت میبخشید استفاده شد.
این انقلابی را، در ساختار انرژی جامعه بشری به وجود آورد؛ نفت به طور روز افزونی جایگزین سایر اشکال انرژی شد تا به منبع اصلی حرکت در ماشینهای ساخته بشر تبدیل شود.
نفت نزدیک به دو برابر ارزش گرمایی ذغالسنگ را، در هر واحد تولید میکند، در نتیجه کشورهای سرمایهداری در مسیر پیشرفت به تدریج نفت را جایگزین ذغالسنگ کردند.
در سال 1910 تنها 5 درصد انرژی مصرفی جهانی از نفت تامین میشد؛ در سال 1970، 68 درصد از انرژی مصرفی اروپای غربی و 70 درصد از انرژی مصرفی ژاپن از نفت تامین شد.
نه تنها نفت به خون حیاتی صنعت و نیروی جنبشی «انقلاب حرکتی» تبدیل شده بود، بلکه برای اداره کردن جنگ نوین با تانکها، ماشینهای باری، هواپیماها، زیردریاییها و کشتیهای جنگی نیز حیاتی بود.
مسالهی نفت برای امپریالیسم موضوع مرگ و زندگی است، زیرا هر کشوری که از نفت بیشتری برخوردار باشد جایگاه فرماندهی را، در جنگهای آینده از آنِ خود خواهد کرد.
هر کشوری که نفت بیشتری را کنترل کند، قادر خواهد بود فرماندهی صنعت و تجارت جهانی را، در دست بگیرد.
از زمان تجهیز کشتیهای کشورهای پیشرفته به موتورها، نفت به عامل پر اهمیتتری در منازعات کشورهای بزرگ در زمان جنگ و در زمان صلح تبدیل شده است.
در سطح جهان دو منطقه غنیترین ذخائر نفت و گاز جهان را، در دههی 1970 دارا بودند: ساحل خلیج مکزیک که از ساحل لوئیزیانا از طریق خلیج کمپج مکزیک به ونزوئلا کشیده شده است و خاورمیانه.
از میان این دو منطقه، خاورمیانه غنیتر است، در خاورمیانه، عربستان سعودی و ایران بالاترین تولید را دارا هستند؛ همکاری چین و ایران در حوزهی نفت بسیار پُر سابقه و طولانی مدت است.
برآوردهای کنونی چین در رابطه با ایران وابسته به ارتباطات جهانیِ نیروها است.
از طریق رابطه با ایران، چین ممکن است قادر باشد بر تخصیص جهانی نفت و به همین ترتیب بر توازن جهانی قدرت اثر بگذارد.
از طریق تاثیر بر تهران و کنترل ایران بر نفت خلیجفارس، پکن احتمالاً قادر خواهد بود به طور چشمگیری بر تحول ساختار قدرت دولتی در جهان اثر بگذارد.
با کمک به جلوگیری از دستیابی این یا آن قدرت متخاصم دیگر بر یک منطقهی مهم تامین نفت جهان، پکن میتوانست شکلگیری ساختار قدرت را مطابق نظر چین موجب شود.
گونهی دیگری با همین مضمون در دههی 1990 شکل گرفت: با تقویت موقعیت ایران در خلیجفارس، پکن حرکت ایالات متحده به سوی سلطهی تک قطبی را کند کرد و این احتمال که نفت آن منطقه تحت شرایط خاص از آن چین باشد را افزایش داد.
روح در مقابل منافع
همبستگی تمدنی و درک دو جانبهی قدرت ملی یکدیگر، روح همکاری چین و ایران را شکل داد، چارچوبی که مناسبات چین و ایران در آن رخ داد.
در مفهوم کلی، روح پیوندهای چین و ایران بدین معناست که پکن به دنبال همکاری با ایران در پی راهی برای ساختن جهان پس از تحقیر ملتهای غیر غربی بدست غربیها در دوران مدرن است.
چین میبایست به طور مداوم میان میل خود برای همکاری با ایران در مقابل سایر منافع مهمش، توازن ایجاد کند، آن دسته از منافع غالباً بر امیال مربوط به روح روابط چین و ایران پیشی گرفتند.
برخورداری از منافع مشترک قدرتمند غالباً این دو کشور را، در کنار یکدیگر قرار داده است.
تاکنون سردمداران چین به طور مداوم میبایست ما بین دستآوردهای حاصل از همکاری با ایران علیه مضرات آن توازن ایجاد میکردند.
به ندرت این ارزیابیها منجر به فاصله گرفتن پکن از تهران و حتی تعلیق برخی همکاریهای خاص با ایران شده است.
تمایل بسیار زیادی از سوی چین برای همکاری با یک رفیق متمدن (ایران) که همچنین قدرت بزرگی در منطقهی مهمی از جهان است وجود دارد.
همکاری چین و ایران بسیار گسترده است و در حوزههای فراوانی با هم همکاری دارند، لطفاً نظرات خود را، در مورد این مقاله با ما در میان بگذارید.
منبع:
کتاب چین و ایران (شریکان باستانی در جهان پس از امپراطوری ها)