داستان دوستی چین و ایران که از سوی پکن و تهران مورد ستایش قرار گرفته است، بر رفتارهای متقابل طولانی مدت، سودمند دو جانبه و مشترک میان دو کشور تاکید میکند.
دوستی چین و ایران
تماس میان امپراطوری هان چین و امپراطوری پارت ایران در سال 139 پیش از میلاد آغاز شد.
یک فرستاده چینی به نام جانگ کیان به غرب، به سوی شمالیترین ساحل رودخانهی اکسوس (امروزه به نام رودخانهی آمودریا شناخته میشود و تقریباً در مرز میان ترکمنستان و ازبکستان قرار گرفته است) سفر کرد تا با قبایل یوئژی که از آن پس برای نابودی پادشاهی یونانی باکتریا موضع گرفتند، ارتباط برقرار کند.
دربار هان، جانگ کیان را برای تماس برقرار کردن با یوئژی در جستجوی همپیمانانی علیه مردمان قدرتمند سوارکار، کیونگنو که چین را کلافه کرده بودند، فرستاده بود.
جانگ کیان به سرزمین پارت نرسید، اما اطلاعات دقیقی در مورد آن پادشاهی قدرتمند به دست آورد، که آنها را، به پایتخت هان در چانگان منتقل کرد.
دورهای از فعالیتهای دیپلماتیک فشرده و توسعه روابط تجاری میان امپراطوریهای هان و پارت از طریق آنچه جادهی ابریشم نامیده شد، آغاز شد.
در دوران پیش از اسلام ایرانیان نقش عمدهای را، در سازماندهی تجارت میان چین و نواحی غربی خود، ایفا میکردند.
تعداد زیادی از ایرانیان و سپس اعراب در گوانژو و هانوی (که بعداً به بخشی از امپراطوری چین تبدیل شد) ساکن شدند.
پادشاهی ایرانی کوشان (پس از باختر، دولت یوئژی در منطقهی آمودریا بنا نهاده شد) مهمترین مرکز انتقال بوداییسم در قرنهای دوم تا چهارم پس از میلاد، به چین بود.
روابط چین و ایران
نخستین مترجم احکام بودا به چینی یک شاهزادهی پارتی (ایرانی) بود.
سایر مبلغان مذهب بودایی (ایرانی و هندی) از طریق امپراطوری کوشان به چین رسیدند.
مذهب زرتشتی، مسیحیت، آشوری و مانویت از دیگر تاثیرات ایران بر چین طی قرون ششم و هفتم بودند.
تاثیرات ایران بر چین در دوران تانگ بسیار گسترده بود.
آداب روزمرهی سحرآمیز ایران به شدت در چین مورد پسند واقع شد.
شعر ایران بر شعر سلسلهی بزرگ تانگ تاثیر گذاشت.
بازی چوگان از ایران به چین آمد و در دربارهای امپراطوری چین محبوبیت زیادی پیدا کرد.
رقصهای آئینی که در «معابد آتش» زرتشتی اجرا میشد، ذوق چینی را برانگیخت.
آشپزی ایرانی در چین محبوب واقع شد و بر آشپزی چین بسیار تاثیر گذاشت.
در چین (دوران تانگ)، به ویژه در نیمهی نخست قرن هشتم تمایل بسیاری برای کالاها و آداب ایرانی در همهی زمینهها وجود داشت: موادغذایی، پوشاک، مبلمان، موسیقی و رقص.
تجارت میان چین و ایران
تجارت میان چین و امپراطوری ایرانی ساسانیان (پیش از اسلام) بسیار قدرتمند بود؛ مقادیر بسیاری از سکههای دورهی ساسانی در چین کشف شده است.
در اوایل قرن نهم چینیآلات چین که عموماً از طریق دریا، به شرق نزدیک، صادر میشد جریانی را ایجاد کرد که برای چندین قرن به عامل مهمی در پدید آمدن سیستم اقتصاد جهانی تبدیل شد.
کالاهی چینی، ظروف سانکای (سه رنگ) و ظروف سفید از آن پس بسیار مورد تقاضا بودند.
تقاضا آنقدر گسترده بود که تولیدات چین برای پاسخ به آن ناکافی بود، این امر موجب گسترش صنعت چینیِ ایران برای تامین و عرضهی تقاضای وسیع کالای چینی شد.
تماسها میان ایران و چین حتی اندکی پس از حملهی مغول به هر دو کشور در قرن سیزدهم گسترش یافت.
افسران و مقامات ایرانی به امپراطوری مغول (یوآن) خدمت میکردند؛ خدمهی چینی برای امپراطوری ایلخانان مغولِ ایران کار میکردند.
شناخت چینیها و ایرانیان از یکدیگر عمیقتر شد، تقریباً هر سال فرستادگان دیپلماتیک میان امپراطوری یوآن چین و ایلخانان ایران مبادله میشدند.
دانش و تجهیزات ستارهشناسی چینی، چاپ و پول کاغذی در طول این دوران به ایران و شرق نزدیک عربی، انتقال داده شد و در عوض شیمی، ریاضیات، هندسه اقلیدسی، پزشکی و داروشناسی عربی و ایرانی به چین منتقل شد.
مبادلات هنری نیز امری حیاتی بود، رنگدانهی آبی کبالت که مبنای رنگ آبی در ظروف چینی آبی و سفید مشهور چین شد، با عنوان «آبی مسلمانی» از شرق نزدیک، احتمالاً ایران به چین معرفی شد.
در دوران سلسهی مینگ چین در قرن چهاردهم، مقادیر زیادی از ظروف آبی و سفید چینی به ایران و شرق نزدیک عربی، صادر شد.
محبوبیت فراوان ظروف آبی و سفید موجب شد که همانند نخستین موج چینیآلات چین در قرن نهم، صنعت سرامیک ایران به منظور تقلید از محصولات چینی و تامین تقاضاهای پاسخ داده نشده، گسترش یابد.
برای بسیاری از کشورها ظروف آبی و سفید ایران تکیهگاهی برای تجارت جهانی محسوب میشد، تا زمانی که با احیای رقبای چینی، ژاپنی و آلمانی در قرن هفدهم، نابود شد.
دوستی چین و ایران با ارجاعاتی به این تاریخ غنی از همکاریهای اولیه تزئین میشود، این مسلم است که چین و ایران روابط غنی و طولانیمدت داشتهاند.
شرح سابقهی پُربار دوستی چین و ایران در گذشته، کارهای بسیاری را، در چارچوب ایدئولوژیهای خودکفایی ملی دو کشور، انجام میدهد.
نخست آنکه، چنین ارجاعاتی بر دستاوردهای تمدنی چین و ایران و این حقیقت که هر دو زیردستان غرب نبودهاند تاکید میکند.
اگر تا قبل از سال 1979 غرب تحت عنوان «دیگری» برای جمهوری خلق چین و ایران کار کرده است، چین و ایران به عنوان بخشی از یک گروه به هم کمک کردهاند، گروهی که در حکم یک تَن بود و در برابر دوگانگی «دیگری» غرب ایستاد.
چین و ایران باستانی هر یک برای دیگری آینهای فراهم میکنند که در آن بازتاب افتخار باستانی خویش و تاکید بر ارزش خود علیه برخوردهای پر منت و متکبرانه قلمداد شدهی ملتهای غربی را میبینند.
بیان حقایق همکاریهای باستانی چین و ایران عنوان میکند که روابط طبیعی، بینقص و مثبت بودهاند.
نابودی این روابط مثبت و طبیعی بخشی از «تحقیر» هر دو کشور از سوی غربیها بوده است.
ایران و چین به روابط بسیار باستانی خویش افتخار میکنند، این واضح است که تماسهای تاریخی و فرهنگی آنها به چندین قرن پیش از میلاد مسیح باز میگردد؛ دوستی چین و ایران بیش از 3000 سال قدمت دارد.
قدرت ملی چین و ایران
واقعیت مهمی که دوستی چین و ایران را تحتالشعاع قرار میدهد این است که داراییها و آوازهی هر یک از این دو کشور نسبت به داراییهای سایرین، از قابلیت بالاتری در مقایسه با اکثر کشورهای ناحیهی خودشان برخوردار است.
در میان آن دسته از کشورها، تنها ترکیه، عربستان سعودی و پاکستان قابلیتهای تقریباً برابری با ایران دارند.
در هر حال ترکیه و پاکستان از خلیجفارس دورند در حالیکه عربستان سعودی، با وجود ذخایر عظیم نفتی خود، جمعیت کم و مراکز تاسیساتی-صنعتی غیرنفتی اندکی دارد.
ایران در سال 2004، مالک بیستمین اقتصاد بزرگ در جهان، هفت درصد از کل ذخایر نفتی جهان و پانزده درصد از ذخایر گاز طبیعی جهان بود.
خلیجفارس تامین حدود 50 درصد از نفت جهان را، بر عهده دارد.
مسئولان چین صراحتاً و همیشه به قدرت ملی قوی و اهمیت استراتژیک ایران اذعان داشتهاند.
تحلیلگران چینی نیز در برآورد اهمیت موقعیت جغرافیایی ایران، همعقیده هستند: تسلط بر خلیجفارسِ غنی از نفت، عدم دسترسی روسیه یا اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی (USSR) به خلیجفارس و فراهم بودن امکان حمل و نقل آسان زمینی میان آسیای مرکزی و اقیانوس هند.
همچنین، ایران بر «گلوگاه تنگهی هرمز» تسلط دارد، پس مهمترین گذرگاه نفت غرب را کنترل میکند.
مفسران ایرانی به خوبی از نقشی که تواناییهای قدرت برتر ایران در محاسبات چینیها ایفا میکند، آگاهند؛ ایران «به خاطر موقعیت استراتژیک در خلیجفارس، نقش مهمی را، در سیاست خارجی چین» ایفا میکند.
شاید این واضح باشد که همکاری با دولتهای توانا، خواستنی است، زیرا قابلیت بیشتری را برای دستیابی به اهداف دو جانبهی مورد نظر، فراهم میکند، اما ارزیابی درک چین از قابلیتهای نسبتاً بالای ایران، یک نقطهی شروع مهم است.
دوستی چین و ایران در دههی 1970 و سپس در دههی 1990 با الهام از این دریافت که ایران میتواند نقش مهمی را، به ترتیب در جلوگیری از “توسعه طلبی” روسیه و “تک قطبیگری” ایالات متحده ایفا کند.
تاکید بر دوستی با دولتهای قدرتمند از زمانی که چین خود را، به عنوان یک قدرت جهانی رو به رشد یافت، بسیار برای آن اهمیت یافته است.
احتمالا اگر سایر کشورهای نسبتاً قدرتمند آسیا، همانند ایران، به چین متمایل باشند و به آن به عنوان یک قدرت مطبوع بنگرند، این هدف چین برآورده خواهد شد.
شکلگیری رابطهی همکاری چند بعدی و دوستانه میان ایران و چین بر اساس اعتماد و درک دوجانبه از عناصر مهم نفوذ چین در آسیا، در قرن 21 خواهد بود.
شکلگیری چنین رابطهای، هدف والای سیاست چین در رابطه با ایران خواهد بود، هدفی مستقل از اهداف سیاسی خاص آن یا آن دورهی زمانی است.
رابطهی نزدیک و همکاری با ایران، نفوذ چین را، در یک منطقهی مهم جهان چند برابر میکند.
برای ایران، همکاری با چین به این دلایل جذاب است:
ایران امیدوار است که شاید قدرت چین برای مهار، یا حداقل مقاومت در برابر فعالیتهای ستیزهجویانهی ایالات متحده مناسب باشد.
در هر دو پایتخت این تصور وجود دارد که در صورت همکاری با یکدیگر به عنوان قدرتهای مهم منطقهای، ایران و چین در دستیابی به اهداف مشترک خویش موفقتر خواهند بود.
امیدواریم در مقالهی دوستی چین و ایران نکات خوبی را، در مورد روابط دو کشور عنوان کرده باشیم، لطفاً نظرات خود را برای ما ارسال کنید.