دیپلماسی چین و ایران در سالهای پس از 1979 تلاشی با قاعده را به منظور از سرگیری روابط ایجاب کرد.
دیپلماسی چین و ایران
این جریان با پیشنهاداتی مستقیم و مکرر برای دوستی، شامل ابراز احترام نسبت به انتخاب صورت گرفته از سوی مردم ایران برای عزل شاه همراه بود. این به وضوح یک عذرخواهی مستقیم و شخصی، حتی اختصاصی، برای عمل گناه تلقی شدهی حمایت از شاه را شامل شد.
دوستان دوجانبه نقش مفیدی ایفا کردند؛ پاکستان جملاتی با توجه به قابلیت اعتماد چین و فواید عملی آن به عنوان یک شریک گفت. تلاش چین به منظور دوباره برقرار ساختن پلهای میان خود و تهران دربردارندهی چرخشی سیاسی در قبال ایالات متحده به منظور آرام کردن نگرانیهای تهران به نظر رسید.
تلاش چین ملاقاتهای بسیاری را، با سران جمهوری اسلامی ایران دربرداشت. تبادل مکرر نمایندگان، ملاقاتهایی را، با سران جمهوری اسلامی ایران فراهم آورد و اغلب مفتخر به دیدار با مقاماتی از چین میشدند که از لحاظ رتبه بالاتر از دیدارکنندگان ایرانی بودند. جملات خوشایند دربارهی اهمیت و عظمت ایران نیز نقشی را ایفا میکرد.
ابراز احترام در هر فرهنگی از اهمیت برخوردار است، اما شاید به ویژه در فرهنگهای چین و ایران، رنج بردن در زیر فشار روانی «تحقیر ملی» ملتهای تازه به قدرت رسیده آن را، از اهمیت بیشتری برخوردار ساخته باشد.
تاکید بر روی قرابتهای فرهنگی و منافع مشترک بود و کمک کرد تا محیطی صمیمی ایجاد کرده و شکاف عمیق مابین اسلام تهران و کمونیسم پکن را تعدیل کند.
شاید مهمتر از همه این بود که پکن راههایی را برای مفید بودن برای جمهوری اسلامی ایران پیدا کرد.
در 14 فوریه، یک روز پس از تسلیم گارد شاهنشاهی به نیروهای انقلاب و سه روز پس از شکلگیری دولت انقلابی ایران، نخستوزیر هوآگئوفنگ تلگرافی را، به نخستوزیر مهدی بازرگان فرستاد و به طور رسمی دولت موقت ایران را، به رسمیت شناخت.
پیشرفت دیپلماسی چین و ایران
دیپلماسی چین و ایران پیشرفت بیشتر روابط بین دو کشور را، بر اساس پنج اصل دوستی مسالمتآمیز بیان کرد.
همکاری نزدیک چین با ایالات متحده در حدود سالهای 1979 تا 1980 مشکلی جدی در روابط دیپلماسی چین و ایران محسوب میشد.
همکاری استراتژیک ضد شوروی ایالات متحده – جمهوری خلق چین در خلال دههی 1970 سریعاً گسترش یافته بود.
از دیدگاه بسیاری از مقامات جدید ایران، پکن به عنوان متحد ایالات متحده ظاهر شد.
همکاری چین با ایالات متحده درونمایهی اصلی تبلیغات شوروی در قبال ایران انقلابی بود.
اشغال سفارت ایالات متحده و گروگان گرفتن 66 کارمند آن توسط جوانان انقلابی ایران در 4 نوامبر سال 1979، موضوع رابطهی چین با ایالات متحده را وارد دستور جلسه سران جدید ایران کرد.
احترام به مصونیت دیپلماتها، یکی از قدیمیترین و اساسیترین اصول قوانین بینالمللی است.
پکن تلاش داشت تا در مسیر معتدلی میان واشنگتن و تهران گام بردارد.
پکن به درستی خاستگاههای انقلابی و استفادهی سیاسی تصرف سفارتخانه را دریافت.
در حقیقت شباهتهای چشمگیری ما بین اشغال سفارتخانهی ایالات متحده توسط ایران و اشغال سال 1948 کنسولگری ایالات متحده در موکدن، توسط حزب کمونیست چین وجود داشت.
«مخالفت اصولی» پکن با تحریمهای اقتصادی صورت گرفته از سوی ایالات متحده به عنصر دائمی دیگری از دیپلماسی چین و ایران که، به قرن بیست و یکم کشیده شد، تبدیل گشت.
پس از برخورداری از یک وجه پایین سیاسی طی سال 1979 در ایران، در اوایل سال 1980، پکن ابتکار عمل دیپلماتیک را در دست گرفت.
چین و جنگ عراق با ایران
جنگ 8 سالهی ایران با عراق، فرصتهایی را برای دیپلماسی چین و ایران به وجود آورد.
جنگ تجربهی دردناکی برای ایران بود؛ در تمام جنگهای آن از دههی 1920 تا دههی 1970 (اغلب آشوبهای داخلی)، ایران کشته شدن سه هزار سرباز را متحمل شد.
در دو هفتهی اول جنگ با عراق، بیش از ده برابر این تعداد را، از دست داد.
تا پایان جنگ، کل کشتهشدگان در جنگ 262000 نفر بودکه با افزودن تعداد 600000 نفر زخمی در مجموع، 2/2 درصد از جمعیت 39 میلیون نفری سال 1980 را، در بر میگیرد.
موضع رسمی پکن در جنگ ایران با عراق بی طرفی همراه با اظهار دوستی و ادامهی تجارت با دو طرف درگیر در جنگ بود.
روز پس از آغاز جنگ نخست وزیر زائو زیانگ، موضع چین را، بر اساس سه اصل که سیاست چین را، در طول جنگ هدایت خواهند کرد اعلام کرد:
- منازعه به نفع هیچ یک از دو کشور ایران و عراق نبوده، اختلاف نظرها مابین این دو باید به طور صلحآمیز از طریق مذاکرات برطرف شود.
- ابرقدرتها نباید در این منازعه دخالت کنند.
- نبرد نباید گسترش پیدا کند، مبادا صلح و ثبات در حوزهی خلیجفارس را تهدید کند.
پکن ترسید که ایالات متحده به بهانهی حفاظت از کشتیرانی خلیجفارس از اعمال زور علیه ایران استفاده کرده و موقعیت نظامی خود را، در خلیجفارس گسترش دهد.
صلح مانع از پیش آمدن این فرصت برای ایالات متحده خواهد شد و از گسترش سلطهی نظامی ایالات متحده در خلیجفارس جلوگیری خواهد کرد.
از این رو صلح در جهت منافع ایران، منافع جهان و منافع چین بود.
در این راستا، طی جنگ خلیجفارس، پکن از تهران درخواست کرد که به صلحی سریع و مصلحتی با عراق دست یابد.
در 28 سپتامبر سال 1980، شورای امنیت به اتفاق آرا قطعنامهای را، که به ایران و عراق ابلاغ میکرد «فوراً از هرگونه استفادهی بیشتر از زور دست بردارند و اختلافات خود را، از طریق راهحلهای صلح آمیز برطرف کنند»، تصویب کرد؛ چین به نفع این قطعنامه رای داد.
پکن در مورد وحدت جهان سوم صحبت کرد اما در حقیقت دستیار کوچکتر شیطان بزرگ بود.
غلبه بر چنین سوءظنهای عمیقی نیازمند تغییر چشمگیری در روابط چین با ایالات متحده، حدود سال 1982، بود.
سیاست بیطرفی پکن بعضاً قصد اجتناب از بر هم زدن روابط چین با کشورهای عربی را داشت.
در سال 1982 مقامات ایالات متحده، چین و کره شمالی را، به این متهم کردند که با یکدیگر 40 درصد سلاحهای ایران را تامین کردهاند.
در سال 1987 آن رقم به 70 درصد رسیده بود؛ همکاری اقتصادی چین و ایران نیز در سال 1982 گسترش یافت.
همچنین تفاهمنامهای برای افزایش حجم مبادلات بازرگانی از 200 میلیون دلار در سال 1982 به 500 میلیون دلار در سال 1983 به امضاء رسید.
با وجود جنگ، تحریمها و فعالیتهای انقلابی ایران، که آن را، از شرکای اقتصادی سنتیاش دور میساخت، تهران به شرکای جدید احتیاج داشت؛ مجدداً چین این فرصت را غنیمت شمرد و دیپلماسی چین و ایران جان مجدد گرفت.
رابطهی تامین اسلحه چین برای ایران طی جنگ عراق با ایران
طی دهه 1980، فروش اسلحه، مهمترین عنصر دیپلماسی چین و ایران را بهوجود آورد.
تمایل پکن برای آگاهی از نیازهای تسلیحاتی ایران طی جنگ طاقتفرسا با عراق و مقاومت آن در برابر درخواستهای ایالات متحده برای متوقف ساختن آن فروشها حسن نیت قابل توجهی از سوی تهران به دست آورد.
این به نحو بسیار کارآمدی نشان داد که چین مستقل از ایالات متحده بود و در برابر فشار ایالات متحده مقاومت نموده و خواهد کرد.
داد و ستدها میان نمایندگان چین و ایران، مذاکرات بر سر معاملات اسلحه را، در پی داشت که، با الفاظی در مورد جهان سوم، وحدت ضدغربی و احیای همکاریها میان دو تمدن باستانی مزین میشد.
اصلاح سیاست خارجی چین در سال 1982 و روابط چین با ایران
در سال 1982 چین، اتحاد جهانی خود را اصلاح کرده و از همپیمانی نزدیک با ایالات متحده علیه «توسعهطلبی شوروی» دور شدو موضعی مستقلتر اتخاذ کرد.
رسانههای چینی از سیاستهای ایالات متحده بیشتر انتقاد کردند و تاکید بیشتر بر روی جهان سوم را آغاز کردند.
همچنین پکن پاسخ مثبت دادن به اشارات مسکو را آغاز کرد؛ روندی که نهایتاً منجر به آشتی چین و روسیه و دیدار مِی سال 1989 میخائیل گورباچف از پکن شد.
تغییر سال 1982 در سیاست چین، در هر حال نگرانیهای ایران در مورد چین را بهبود بخشیده، از این رو بر سرعت آشتیِ دیپلماسی چین و ایران افزود.
آغاز نو در روابط چین و ایران
در مِی سال 1982، نخستین سفیر جمهوری اسلامی ایران (دکتر علی خرم) در پکن عهدهدار پست خود شد.
در پکن خرم به این نتیجه رسید که چین مانند ایالات متحده، انگلستان و یا اتحاد شوروی نیست، بلکه خود را، با جهان سوم یکی دانسته و با آن احساس همدردی میکند.
چین بیشتر به همکاری اقتصادی نه چندان سطح بالا با ایران تمایل داشت.
در فوریه سال 1985 یک هیئت اقتصادی بزرگ و قدرتمند به سرپرستی عضو شورای دولت ژانگ جینگفو، دیداری هشت روزه را، از تهران برای یافتن راههایی به منظور گسترش همکاریها در زمینهی کشاورزی، شیلات، دامپروری، آبیاری، صنایع روستایی و سدسازی به عمل آوردند.
نتیجه، تشکیل یک کمیتهی مشترک در سطح معاونت وزیر به منظور همکاری در زمینههای اقتصادی، تجاری، علمی و تکنولوژیک به منظور «کشف امکانات برای همکاری» بود؛ ژانگ همچنین تفاهمنامهی فروش اسلحهی سنگین را امضاء کرد.
غنیمت شمردن ماهرانه، فرصتی برای بازسازی یک شریک
مقایسهی وضعیت روابط چین و ایران در سالهای 1979 و 1988 آموزنده است.
روابط پکن با ایران انقلابی اولیه به شدت ضعیف بود؛ طی دو سال اول دولت انقلابی ایران و تنها برای یک بار طی چهار سال بعدی هیچگونه روابط عالی رتبه یا در سطح متوسطی میان این دو نبوده است.
در سال 1985 روابط با سه مبادله در آن سال آغاز شده و با شش مبادله در سال 1986، ده مبادله در سال 1987 و ده مبادلهی دیگر در سال 1987 دنبال شدند.
در سالهای 1979 و 1980 مقامات ایران عمیقاً به چین بیاعتماد بودند.
در سالهای 1989 – 1987 پکن یکی از ارزشمندترین شرکای تهران بود.
در دو سال آخر جنگ ایران و عراق، پکن برای تهران پشتیبانی قدرتمندِ مهمی فراهم آورد . به تامینکنندهی اصلی اسلحهی ایران تبدیل شد.
پکن دفعات زیادی در شورای امنیت به نفع ایران صحبت کرد و تنها عضو از پنج عضو دائم بود که چنین کاری را انجام داد.
پکن همچنین همکاری با برنامهی تحقیقات هستهای ایران را، در سال 1985 آغاز کرد.
تهران انقلابی دوستان دیگری داشت: سوریه، لیبی، کره شمالی و پاکستان؛ اما هیچ یک از آن کشورها قدرت قابل توجه و نفوذی را، که چین اعمال میکرد نداشتند.
در کوتاه مدت، چین خود را در عرض یک دهه به عنوان پرنفوذترین و قابل اطمینانترین دوست ایران تثبیت کرد؛ این به خودی خود یک دستاورد دیپلماتیک چشمگیر بود.
امیدواریم مقالهی دیپلماسی چین و ایران برای شما مفید واقع شده باشد، لطفاً نظرات خود را، برای ما ارسال کنید.
کد مطلب: 1230-1/980923-1000/م ح/ت/98